- هوش بزوئن
از خود بی خود شدن، پریدن عقل از سر گیج و منگ شدن
معنی هوش بزوئن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رویش جوانه، جوانه زدن درخت
چرخاندن کف گیر در دیگ غذا، هم زدن مایعات
پرت و پلا گفتن، سخن بیهوده و نادرست گفتن
خود را کنار کشیدن
وا دادن، رد کردن، پس زدن، باد زدن وزیدن
هموار کردن زمین شالی زار به آب بسته شده، توسط گاو یا اسبی
برخورد کردن، جنگیدن دو گوسفند نر با هم
جرقه، نور متناوب، سوسو زدن نور، به وسیله ی سوزن چیزی را شکافتن
منتظر ماندن، چشمک زدن، اشاره با چشم، حساب بردن، تحریک
آتش زدن، آتش انداختن در چیزی
ابری و بارانی شدن هوا
لزراندن و تکاندن ناگهانی تن، از سوی حیوانات هنگامی که بخواهند
ذخیره کردن هیزم، چیدن منظم
رشد کردن درخت، جهیدن و پریدن
مو بر بدن سیخ شدن، نق زدن، اعتراض کردن
جهت پاسخ منفی شانه ها را بالا انداختن
پا زدن به چوب کارگاه بافندگی قدیمی را گویند که باعث بافتن
دوخت و دوز کردن با سوزن
توده کردن، روی هم ریختن، انباشتن
دام داران ظروف محتوی شیر دوشیده را پس از انتقال به ظرفی دیگر
شاشیدن، شب ادراری، بید زدن فرش و لباس و چوب
سورچرانی کردن
جوانه زدن، از درخت صاف بالا رفتن
تکان دادن متوالی کوزه ی بزرگ پر از ماست برای کره گیری
چرخیدن، دور زدن
ایستاده در یک جاماندن، توقف پرنده در جایی، جوانه زدن
ریسیدن، تاباندن طناب و الیاف گیاهی
عملی در شالی کوبی که به واسطه ی آن برنج سفید و شفاف می شود
جهیدن به جلو، پر و بال زدن، از شادی در پوست نگنجیدن
واژه ای تحقیرآمیز
بلع ناگهانی، یک لقمه کردن غذا